پیشنوشت: حدود سه هفته پیش، اجرای یکی از جلسههای فیلمبازی را برعهدهام گذاشتند، انتخاب فیلم را هم. بدنام محلی را پیشنهاد دادم. پذیرفتند. بعد از نمایش، فیلم را تحلیل کردم، کمی هم بازی آل پاچینو را. به همین بهانه تصمیم گرفتم نقدی را که سه سال پیش نوشتم، با اندکی ویرایش بگذارم در سایتام. چون در بخشی از آن به بازی پاچینو پرداختهام.
این مطلب پیشتر در آدمبرفیها درج شده است.
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
فیلمنامه: خشت اول…
برای بررسیِ فیلمنامهی دنی کالینز، میتوان آن را به دو بخشِ مجزا تقسیم کرد: پیرنگ اصلی که معطوف بر تحولِ درونیِ دنی کالینز است و پیرنگ فرعی که به رابطهی او و مِری (آنت بنینگ) میپردازد.
از پیرنگ فرعی شروع کنیم. دنی در موقعیتهای گوناگون و به بهانههای جورواجور سعی میکند مری را پشت میز شام بکشاند و رابطهی جدیای را با او بیاغازد. اما مری هر بار، محترمانه پا پس میکشد و فاصلهاش را با دنی حفظ میکند و دم به تله نمیدهد…
جدا از کمیکبودنِ این موقعیتها، رابطهی دنی و مری چندان برانگیزاننده نیست و از جایی به بعد درجا میزند و جلو نمیرود. به همین خاطر صحنههایی چون ورودِ سرزدهی مری به «بکاستِیج» و بعدتر، مواجههاش با اتاق درهمریختهی دنی، هدر رفتهاند و کارساز و اثرگذار نیستند. به نظر میرسد دَن فوگِلمن (فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم) ایدهی چندانی برای بسط و گسترش این بخش (پیرنگ فرعی) نداشته و بیجهت نیست که برخی از صحنهها کشدار شدهاند… اندکجذابیتِ این بخش را باید به حساب بدهبستانهای کلامیِ دنی و مری گذاشت.
و اما پیرنگ اصلی. دنی کالینز پس از دریافت نامهای از جان لنون (بله، این همان لنونِ معروف است) تصمیم میگیرد از دایرهی «خود» بیرون بیاید و انسان بهتری شود…
نامهی لنون شاید محرک مناسبی برای سفر دنی به نیوجرسی باشد اما برای تحولاش، قطعاً نه. دنی کمی بعد از دریافت نامه (مرامنامه؟!) قید نشئگیِ کوکائین را میزند، کنسرتهایش را به یکباره لغو میکند و بهطرزی افراطی و غریب، دستودلباز میشود. حادثهی محرک در این بخش زود اتفاق میافتد و مجالی را برای شخصیتپردازی باقی نمیگذارد و همچنین زمینهچینی و احیاناً تعلیقی برای دیدارِ دنی و تام.
فیلمنامهی دنی کالینز در مجموع متکی به گفتوگوست و این البته برای کسی که سالها در تلویزیون کار کرده و از آن جا آمده چیز غیرمعمولی نیست – هر چند که برای اغلب فیلمهای سینمایی محل ایراد است.
کارگردانی: جبران مافات
فوگلمن با ساختن دنی کالینز نشان میدهد که کارگردان بهتریست تا نویسنده. البته این اولین فیلم او در مقام کارگردان است و برای قضاوت خیلی زود است با این حال پیشینهی فوگلمن در نویسندگی راهی را برای گریز از قیاس و قضاوت باقی نمیگذارد.
اینجا، کارگردانیِ فوگلمن به نسبت نویسندگیاش آبرومندانهتر و سنجیدهتر است. او بهویژه، در دکوپاژ و هدایت بازیگران (بهخصوص مکملها) دقت بیشتری به خرج داده است. نمونهاش: افشای تدریجیِ دنی در صحنهی مابعد افتتاحیه، استفاده از نمای دور برای نشان دادن فاصلهی احساسیِ بین دنی و تام و توجه به ریاکشنهای بازیگران در نماهای دونفره و سهنفره.
پاچینو: ستاره است
پاچینو در سالهای اخیر چندین بار در نقش شخصیتهای حقیقی/ خیالیِ جنجالی ظاهر شده. در تلهفیلم شما جک را نمیشناسید در هیئت دکتر جک کِوُرکیان، گوی سبقت را از فرشتهی مرگ میرباید و برای شماری از افراد، پیامآور نیستی میشود. در تلهفیلم فیل اسپکتور، تهیهکننده و موسیقیدانی خودشیفته و خلاق است و در گیرودارِ قتلی که مرتکب شده یا نشده. و در تحقیر، بازیگرِ بنام و افولکردهی تئاتر است و شیفتهی پریرویی جوان.
او در دنی کالینز، نقش خوانندهی پرآوازه و محبوب موسیقیِ راک را بازی میکند و بیتردید برگ برندهی فیلم هماوست. پاچینو در آستانهی ۷۶سالگی ثابت میکند که میتواند همچنان، یکتنه بار فیلم را بر دوش بکشد و صحنهها را از آنِ خود کند. دو وجه/ خصیصهای که بهلطف بازیِ پاچینو در شخصیت کالینز متجلی شده یکی بذلهگویی و دو دیگر، «توجیهگری»ست (واژهای که توضیحدهندهی خصیصهی دوم باشد به ذهنام نرسید و از روی تسامح «توجیهگری» را برگزیدم؛ ادامهی مطلب را بخوانید). در ظهور و بروز خصیصهی اول تأثیرِ گفتوگونویسی را نباید از یاد برد (کافیست صحنهی ورود کالینز به لابیِ هتل «هیلتون» و گپوگفتاش با جِیمی و مری را به یاد آورید؛ و حتی روز بعد همانها همانجا را). ولی خصیصهی دوم از مؤلفههای بازی پاچینوست: خود را کاملاً به مخاطب(بازیگر مقابل)اش نزدیک میکند، مقتدرانه به او زُل میزند و میکوشد با شمردهشمرده حرفزدن، طرف مقابل را متقاعد و «روشن» کند و یا، به او دلگرمی دهد. نمونهی این دست اجراها در فیلمهای پاچینو فراواناند: صحنهی گفتوگوی او با متهم سیاهپوست (سرپیکو)؛ گفتوگو با همدستاش و توجیهکردنِ گروگانها پیرامونِ مخمصهای که در آن گرفتار شدهاند (بعدازظهر سگی)… و تکگوییِ پایانیاش خطاب به تام (دنی کالینز).
پاچینو در صحنههای کنسرت هم پرطراوت و باانرژی ظاهر شده و پیداست که تمام توشوتواناش را برای سرپا نگهداشتنِ فیلم به کار بسته. در عوض، سازندگان هم – هنگام ساخت فیلم و بهشکلی نه چندان آشکار – لب به ستایشاش گشودهاند و به جای استفاده از عکسِ بازیگرِ جوانی که ایفاگرِ نقش کالینزِ جوان است، عکسِ جوانیهای پاچینو را بر دیوارهای خانه آویخته و آنها را در چند نما در قاب گرفتهاند.