ژانر وحشت پیچیدهتر از آنی است که به نظر میرسد. خون و خشونت و روابط جنسی، از عمیقترین ترسها و نگرانیها و تابوهای فرهنگی و احساسهای سرکوبشدهمان سخن میگویند. ساختن فیلمهای ترسناک تنها به پاشیدنِ سطلی خون بر پیکری برهنه و بیسر محدود نمیشود و دقت و ظرافت فراوانی میطلبد.
اما واقعاً از کجا باید آغازید؟ شما قصد دارید فیلمنامهای ترسناک بنویسید و مطمئناید که این همان ژانریست که میخواهید درش کار کنید، اما از کجا باید بیاغازید؟ میشا گرین (فیلمنامهنویس) میگوید: «با چیزی شروع کنید که میترساندتان.» آن «چیز» میتواند برای شما فیزیکی و ملموس باشد (عنکبوتها، دلقکها، ارواح، دیوانگانِ چاقوبهدست) و برای دیگران ناملموس (ترس از ناشناختگی، انزوا، جنون، از دست دادن). به کمک اینها میتوانید طرحِ کلیِ داستانتان را شکل دهید.
ترسناکترین چیز برای بشر، ناشناختگیست. تمامیِ مسیرهای وحشتزا به ناشناختگی ختم میشوند: مرگ، تاریکی، بیماری، بیگانگان. تاریکی را دوست نمیداریم چون نمیدانیم چهها در آن نهفته است. صداهای عجیبوغریب آزارمان میدهند و آشفتهمان میکنند چون نمیدانیم چه کسی یا چیزی تولیدکنندهی آنهاست. از مرگ هراسانایم چون از «آنسو» بیخبریم. ناشناختهها میتوانند پایه و اساس کارتان باشند ولی در عین حال از کشفِ واکنشهای عاطفیای که در ژانر وحشت خوب جواب میدهند هم غافل نباشید. احساسهایی مثل تشویش (مثلاً با بهکارگیریِ فضاهای بسته و جاهای شلوغ)، تنفر (مارها، حشرات، محیطهای کثیف و مشمئزکننده و همینطور خون) و…
هیولاهای قدیمی (خونآشام، زامبی، روح، گرگینه) باید جای خود را به تازهنفسها بدهند! واقعیت این است که آن هیولاها برای زمان دیگریاند و تقریباً از کار افتاده و تهی از «معنا»های پیشینشان. وحشت همچون حفرهای بیانتهاست: شما قادر اید هیولاها و مخلوقهای تازهای را در اعماقاش کشف کنید که بازتابندهی زمانهشان باشند.
و حالا یک سؤال تکراری اما مهم: تفاوت فیلمهای ترسناکِ خوب و بد در چیست؟ پاسخ روشن است: فیلمهای ترسناک هم مثل فیلمهای دیگر ژانرها به فکرهای بکر و تازه نیاز دارند. هرچند که ژانر بدون کلیشه بیمعناست اما با کلیشهی صِرف هم نمیتوان به موفقیت دست یافت. فراموش نکنید که تماشاگران هم مثلْ (و چهبسا برخیشان بیش از شما) صحنههای ترسناک دیدهاند و صحنههای تکراری میتواند بهراحتی دلزدهشان کند. فیلمنامهنویسِ سینمای هراس، باید ترس را بیواسطه تجربه و لمس کرده و ترسهای دستِ اولی را در چنته داشته باشد. سعی کنید با عمیقترین ترسهایتان روبهرو شوید. و یا لحظهها و حادثههایی را به یاد آورید که در آنها، واقعاً ترس برتان داشته بود. در آن لحظات چه احساسی داشتید؟ آنها را روی کاغذ بیاورید.
همهی هارور موویهای موفق دستکم یک صحنه دارند که تا کنون بر پرده نیامده است. به یاد بیاورید صحنهی عنکبوتیوار راه رفتن در جنگیر (۱۹۷۳)، صحنهی وان حمام و یا حملهی گوزن شمالی در حلقهی ۲ و همینطور درختِ متجاوز در مردهی شریر (۱۹۸۳) را. به عنوان نویسندهی فیلمنامههای ترسناک شما باید (لااقل) یک تا سه صحنهی کاملاً اُریژینال در آستین داشته باشید. صحنهای که پیش از این دیده نشده باشد و بتواند جایی گوشهی ذهن تماشاگران به یادگار بماند.
از نوشتن صحنههایی که ساختنشان به CG، جلوههای ویژه و انیمیشن نیاز دارد، اجتناب کنید. اینجور صحنهها برای فیلمهای پرهزینه عالیاند و اصلاً تولید این دست فیلمها بدون جلوههای ویژه تقریباً غیرممکن است. اما همین صحنهها در فیلمهای کمهزینه به احتمال زیاد اغراقآمیز و خامدستانه جلوه میکند. نبودِ بودجهی کافی و جلوههای ویژهی ضعیف، فیلمنامهی خوب را به فیلمی لوس تبدیل میکند.
و توصیهی آخر: قبل از شروع، برای بارورتر کردنِ ذهنتان تا میتوانید فیلم ترسناک ببینید، ترجیحاً خوبهایش را. ولی کپی نکنید!
برگرفته از چند سایت:
http://thescreenplaywriters.com
پیشتر در نشریهی فرهنگی هنری آدمبرفیها منتشر شده است.